my prisoner
پارت ۳۹(اسمات هیونلیکس)
چان ، سرش رو پایین انداخت و به راهش ادامه داد. قدم های اون سریع و تند بود و سونگمین، مثل پاپی ها دنبالش راه میرفت.
بنگچان ، که از حالت اون خنده اش گرفته بود ، اروم خنده ای کرد و به راهش ادامه داد. باهم وارد دفتر شدن و شروع به انجام کار هاشون کردن.
ویو هیونلیکس
وقتی فلیکس، امیلیا رو به اتاقش برد ،به سمت اتاق هیونجین رفت. در زد و وارد شد. هیونجین، با دیدن فلیکس لبخندی زد و به نزدیکش شد. دستاش رو دور اون ، حلقه زد و به خودش نزدیک ترش کرد.
هیونجین: بیبی..تو این کت شلوار خیلی جذابی..کنترل کردن خودم برم سخته.
بوسه ای روی گردنش گذاشت و ازش جدا شد.
هیونجین: اجازه هست؟
فلیکس، با خجالت سری به معنی تایید تکون داد. هیونجین، پوزخندی زد و صورتش رو صورت اون نزدیک تر کرد.
هیونجین: نترس مثل قبلا نمیکنم..قول میدم نرم تر باشم.
بعد، شروع به بوسه زدن روی گونه ها های اون شد و سپس ، به سمت لب های اون هجوم برد و بوسه ی عمیقی رو شروع کرد. هیونجین، مثل ماهی که تازه به آب رسیده ، لب های فلیکس رو میبوسید و فلیکس هم با اون همکاری میکرد. بعد چند دقیقه که احساس کرد نفس فلیکس داره کم میشه ، بوسه رو شکست. هردو به نفس نفس اقتاده بودن. هیونجین، اروم فلیکس رو روی تخت انداخت و روش خیمه زد. کراوات اون رو شل کرد و گردن و ترقوه برجسته اون رو نمایان کرد. گونه های فلیکس، قرمز شده بود. هیونجین، به سمت گردن فلیکس رفت و شروع به کیس مارک های کمی دردناک روی گردن اون کرد. با هر کیس مارکی که میذاشت ، فلیکس ناله ای ترکیب از درد و لذت بیرون میداد. کم کم ، زبون هیونجین پایین تر رفت و به ترقوه های اون رسید و شروع به بوسیدن اون قسمت کرد. در همون حال ، دکمه های فلیکس رو ، اروم باز میکرد. اندام برجسته و کوچک فلیکس، نمایان شد. هیونجین، دستش رو تحریک وار روی اندام اون میکشید. کمی با سینه های اون بازی کرد و بعد دستش رو پایین تر برد و به شکم اون رسید. میتونست برجستگی شلوار اون رو ببینه و این ، هیونجین رو خوشحال کرد که فلیکس هم تحریک شده. اروم کمر بند شلوارش رو باز کرد و پایین کشید.
چان ، سرش رو پایین انداخت و به راهش ادامه داد. قدم های اون سریع و تند بود و سونگمین، مثل پاپی ها دنبالش راه میرفت.
بنگچان ، که از حالت اون خنده اش گرفته بود ، اروم خنده ای کرد و به راهش ادامه داد. باهم وارد دفتر شدن و شروع به انجام کار هاشون کردن.
ویو هیونلیکس
وقتی فلیکس، امیلیا رو به اتاقش برد ،به سمت اتاق هیونجین رفت. در زد و وارد شد. هیونجین، با دیدن فلیکس لبخندی زد و به نزدیکش شد. دستاش رو دور اون ، حلقه زد و به خودش نزدیک ترش کرد.
هیونجین: بیبی..تو این کت شلوار خیلی جذابی..کنترل کردن خودم برم سخته.
بوسه ای روی گردنش گذاشت و ازش جدا شد.
هیونجین: اجازه هست؟
فلیکس، با خجالت سری به معنی تایید تکون داد. هیونجین، پوزخندی زد و صورتش رو صورت اون نزدیک تر کرد.
هیونجین: نترس مثل قبلا نمیکنم..قول میدم نرم تر باشم.
بعد، شروع به بوسه زدن روی گونه ها های اون شد و سپس ، به سمت لب های اون هجوم برد و بوسه ی عمیقی رو شروع کرد. هیونجین، مثل ماهی که تازه به آب رسیده ، لب های فلیکس رو میبوسید و فلیکس هم با اون همکاری میکرد. بعد چند دقیقه که احساس کرد نفس فلیکس داره کم میشه ، بوسه رو شکست. هردو به نفس نفس اقتاده بودن. هیونجین، اروم فلیکس رو روی تخت انداخت و روش خیمه زد. کراوات اون رو شل کرد و گردن و ترقوه برجسته اون رو نمایان کرد. گونه های فلیکس، قرمز شده بود. هیونجین، به سمت گردن فلیکس رفت و شروع به کیس مارک های کمی دردناک روی گردن اون کرد. با هر کیس مارکی که میذاشت ، فلیکس ناله ای ترکیب از درد و لذت بیرون میداد. کم کم ، زبون هیونجین پایین تر رفت و به ترقوه های اون رسید و شروع به بوسیدن اون قسمت کرد. در همون حال ، دکمه های فلیکس رو ، اروم باز میکرد. اندام برجسته و کوچک فلیکس، نمایان شد. هیونجین، دستش رو تحریک وار روی اندام اون میکشید. کمی با سینه های اون بازی کرد و بعد دستش رو پایین تر برد و به شکم اون رسید. میتونست برجستگی شلوار اون رو ببینه و این ، هیونجین رو خوشحال کرد که فلیکس هم تحریک شده. اروم کمر بند شلوارش رو باز کرد و پایین کشید.
- ۳۶.۶k
- ۱۶ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط